نويسنده: سيامک باقري چوکامي




 

 

خوزستان، نخستين تجليگاه تمدن کهن ايراني و يکي از کهن ترين مناطق فرهنگي فلات ايران است که از هزاره ي قبل از ميلاد پيوسته مسکوني بوده است. قوم عرب يکي از اقوام بسيار قديمي مهاجر به اين ناحيه از سرزمين ايران است. اينکه ورود آن ها به اين منطقه در چه تاريخي و در عهد کدام پادشاهان ايراني بوده، اطلاع درستي در دست نيست. برخي محققان معتقدند اولين طايفه ي عرب در قرن هاي اول، دوم و سوم ميلادي و در عهد اشکانيان به خوزستان آمده اند، زيرا در زمان لشکرکشي اسکندر يوناني به ايران و عبور از خوزستان در قرن چهارم قبل از ميلاد، نامي از نژاد عرب در اين منطقه برده نشده است. استرابون، جغرافي دان يوناني نيز از خوزستان و مردم گوناگون آن، چه در دشت ها و چه در کوهستان ها سخن به ميان آورده و آن ها را طايفه به طايفه نام برده، اما از مردم عرب اسمي به ميان نياورده است. با اين حال بيشتر تاريخ نويسان، حضور عرب ها را در عهد اشکانيان تأييد مي کنند.
تاريخ نگاران اسلام در سخن راندن از کارها و جنگ هاي اردشير بابکان که در قرن سوم بعد از ميلاد به کشور گشايي برخاسته و سلسله ي ساساني را بنياد گذاشت، چنين مي نويسند: « مادامي که اين پادشاه به جنگ اردوان پادشاه اشکاني مي شتافت، طايفه اي از عرب که بعدها بني العم يا بني العمي معروف گرديدند، به ياري او برخاسته و به لشکر وي بپيوستند و از نگارش طبري چنين برآيد که آن طايفه در آن تاريخ در خوزستان سکنا داشته اند ( افشار سيستاني، 112،1366). اين نکته را کسروي در کتاب شهرياران گمنام مي نويسد: « تا آنجا که يقين است و دليل در دست هست، تاريخ هجرت تازيکان ( عرب ها ) به ايران را بايد قرن ها پيش از اسلام و از آغاز پادشاهي ساسانيان در نظر گرفت. در زمان اشکانيان دروازه هاي ايران به روي تازيکان (عرب ها ) باز بوده و در زمان ايشان بود که تنوخيان و لخميان با آن انبوهي و بي شماري، رخت مهاجرت به عراق کشيدند و کسي مانع ايشان نشد. شايد دسته هايي نيز در همان زمان به درون ايران آمده، نشيمن گرفته باشند، ولي چون دليلي در اين باره در دست نيست، نتوان يقين دانست؛ اما در زمان ساسانيان يقين است و دليل ها در دست هست که طايفه هايي از تازيان در گرمسيرهاي ايران از خوزستان، بحرين، پارس و کرمان نشيمن داشته اند يکي از طايفه ها ( بنوالعلم ) بود که شايد نخستين طايفه از تازيان بوده اند که رخت مهاجرت به درون ايران کشيده اند » ( کسروي، 131،1335 ).
البته آنچه در اينجا مي بايست مورد توجه قرار گيرد، اين است که مرزهاي قديم خوزستان در آن، محدود به قسمت هاي کنوني آن نبوده است قسمت هاي زيادي از جنوب عراق کنوني نيز جزئي از محدوده ي خوزستان به شمار مي آمدند؛ به طور مثال شهر بصره که نام اصلي اش وهيشت اردشير بوده، در ابتداي سقوط ساسانيان، بسياري از دانشمندان ايراني، در آن سکونت داشته اند. افشار سيستاني در اين رابطه مي نويسد: « وهيشت اردشير از شهرهاي بزرگ و نامدار شهرستان دورق خوزستان بوده و در کرانه ي اروندرود واقع است. در فتوحات اسلامي اين شهر مانند شهرهاي کوفه و گندي شاپور مرکز سپاه گرديد و گروهي از قبايل حجاز در ريگزارهاي کنار اين شهر مسکن گزيدند و آنجا را جند البصره، يعني سپاه ريگزار يا سپاه متوقف در ريگزار نام دادند و بعدها شهر نامدار وهيشت اردشير، به نام بصرة الجند و بعدها مخفف شده، بصره ناميده شد و مرکز و محل اجتماع گروهي از دانشمندان ايراني گرديده؛ اينان بودند که نخستين دانشگاه اسلامي را بنياد نهاده، نهضت فرهنگي و ادبي آغاز نمودند » ( افشار سيستاني، 1373، ج2، 891 ).
با وجودي که سابقه ي مهاجرت عرب ها به ايران به دوران خيلي دور ( دوره ي اشکانيان ) بر مي گردد، اما از اواسط قرن نهم هجري شاهد سير جديدي از مهاجرت و ورود عرب ها به ايران هستيم. در اين زمينه منابع مختلفي نوشته اند که: « در رمضان 845 هـ.ق. سيد محمد مشعشع با بسياري از عشاير عرب خوزستان وارد ايران شدند و هويزه را که ساکنينش پارسي زبان و عجم بودند، تصرف کرد » ( افشار سيستاني، 1373، 39 ).
از اين به بعد، در مسئله ي تطوراتِ نام سرزمين خوزستان، فصل نويني باز شد، به اين نحو که اعرابي از واسط، دوب، ثبق، نازور و جزاير عراق، با سيدمحمد به خوزستان آمدند. اعراب مذکور به سبب وسعت مکان و آباداني آن سرزمين، در آنجا ساکن شدند و حکومت اين ناحيه از ناحيه ي غير عرب نشين جدا شد. اعقاب سيدمحمد، حکومت ناحيه ي عرب نشين را در دست داشتند و قسمت هاي شمالي و شرقي خوزستان به دست فرستادگان حکومت مرکزي ايران اداره مي شد. از اين ايام است که به منظور تفکيک قلمروهاي حکومتي، [ در نامه نگاري ها ] بخش عرب نشين را عربستان ناميدند و بخش ديگر به همان نام خوزستان ماند ( همان، 237 و 239 ).
برخي ديگر از اعراب خوزستان کمي پس از ديگر اعراب به وسيله ي دولت عثماني به خوزستان کوچانيده شدند، تا بدين وسيله پيوستگي ناگزير و غير قابل انکار بخش هايي از خوزستان به خاک عثماني را سبب شوند: «... بدين ترتيب بين سال هاي 1005 و 1012 هـ.ق. افراسياب پادشاه حاکم عثماني بصره، به خاک ايران تجاوز کرد و قبان [ گبان ] را اشغال نمود و طايفه [ اي از اعراب ] را به آنجا کوچ داد ». برخي ديگر از عرب هاي خوزستان نيز، به گفته ي خودشان اصليتي يمني، بحريني، سوري و حتي مصري دارند.
دامنه ي اين مهاجرت اخير عرب ها، استان هاي فارس، کرمان، ايلام و بوشهر را نيز دربر مي گيرد ( همان، 244 ). با اين حال، قبيله ها، عشيره ها، طايفه ها و تيره هايي از عرب ها که در سده هاي اخير ساکن مناطق ايران از جمله خوزستان شدند، عبارت بودند از: عشيره ي جعاوله که از ساداتند و تيره هاي بيت شمعه، بيت مهنا، بيت سيدابراهيم و بيت خيطان ( الهلاليه )، زير مجموعه هاي آن ها هستند که حدود دو سده ي پيش، از عماره ( مرکز استان ميسان مقابل شهر دزفول ) به ايران کوچيدند.
سادات جزايري دو سده ي پيش، از ناحيه ي جزاير بين بصره و واسط ( به مرکزيت شهر کوت، مقابل استان ايلام ) به خوزستان آمدند. عشيره ي بزرگ بني خالد که حداقل تا سال 1715م. و پيش از ورود خاندان صباح بر کويت حکومت مي کردند، در سده هاي نوزدهم و بيستم ميلادي به سوي خوزستان کوچيدند. بني طُرُف که همانند بني کعب، آل کثير و بني تيميم در شمار شش قبيله ي بزرگ عرب خوزستانند -و به دو خاندان بيت سعيد و بيت صباح تقسيم مي شوند، و از بيست و شش تيره تشکيل شده اند - در اصل يمني بوده اند که از حدود دويست و پنجاه سال پيش شروع به کوچ به خوزستان کردند و به احتمال زياد در دوره ي ناصرالدين شاه در اطراف کرخه جاي گرفتند. قبيله ي بزرگ کعب و نوزده طايفه ي بزرگ آن نيز، نخستين بار در عهد شاه عباس دوم به ايران کوچيدند ( عزيزي بني طرف، 1372، 10 ).
بنابراين به طور کلي تاريخ هم وطنان عرب خوزستاني را مي توان به دو دوره تقسيم کرد: دوره ي اول از ابتداي توطن ايشان به خوزستان آغاز شد و تا اواسط قرن نهم هجري ادامه يافت. تاريخ اين دوره با تاريخ خاندان هاي حاکم بر ايران و تاريخ حکومت هاي اسلامي درهم آميخته است. کمک بني تميم به اردشير ساساني در جنگ با اردوان اشکاني، همراهي و مشارکت عرب هاي باصري مستقر در اهواز با نيروهاي اسلام به فرماندهي نعمان بن مقرن، سرکوبي قيام خوارجي ازرقيان در سال 66 هجري در حوالي اهواز و قيام زنگيان در زمان معتصم - خليفه ي عباسي - که دامنه ي آن به اهواز و آبادان و شوشتر نيز رسيد، از جمله حوادث مهم اين دوره هستند... ( قيم، 1384، 66 ).
دوره ي دوم از تاريخ هم وطنان عرب خوزستاني، از سال 845 هـ.ق . آغاز و تاکنون ادامه دارد. در طي اين دوران عرب هاي ايراني بارها تعلق سرزميني خود را نشان دادند. نام گذاشتن توطئه ي تجزيه طلبانه ي عثماني ها، پاسداري از مرزهاي آبي و خاکي ايران، برخورد و نبرد با نظاميان انگليسي، درگير شدن عشاير گمبوعه با انگليسي ها و آفريدن حماسه ي گمبوعه، عدم پشتيباني توده مردم از حرکت تجزيه طلبانه ي شيخ خزعل که به تحريک انگلستان انجام شده بود، مقابله ي مردمي با جريانات پان عربيسم در ابتداي انقلاب اسلامي، دفاع جانانه از سرزمين ايران در هشت سال دفاع مقدس و دادن شهداي زياد در اين راه، بخشي از بروز تجليات هويت ملي هم وطنان عرب ايراني در طي اين دوران بوده است.
حوادث مورد اشاره و بسياري از رخدادهاي ديگر در طول دوره هاي زماني مختلف نشان مي دهد که عرب هاي خوزستان، نه تنها تاکنون نشانه هاي بزرگ و بارزي از واگرايي سياسي نسبت به هسته ي اصلي تشکيل دهنده ي کشور آشکار نساخته اند، بلکه به رغم شک و ترديدهاي دولت ها و گروه هايي از ايرانيان نسبت به عملکرد آنان، پس از آذري ها، کارکرد مثبت و جدي در قبال بحران هاي ملي از خود بروز داده اند.

پراکندگي جمعيت

ارائه ي آمار جمعيت هم وطنان عرب خوزستان و عرب زبانان مستقر در ساير مناطق، به علل مختلفي دشوار و مشکل است. آنچه در اين باره نيز گفته مي شود، عمدتاً جنبه ي تخميني دارد. از سوي ديگر، استقرار اصلي هم وطنان عرب در ايران جنوب کشور، يعني بخش هايي از استان خوزستان است؛ اما در عين حال، مهاجرت هم وطنان عرب به مناطق ديگر، باعث پراکندگي آن ها در نقاط مختلف کشور گرديد. از اين رو، قلمرو استقرار هم ميهنان عرب در ايران را مي توان به شرح زير بيان کرد:

1. استان خوزستان:

منطقه ي جلگه اي استان خوزستان که از جنوب شهرهاي دزفول، مسجدسليمان، رامهرمز و بهبهان آغاز مي شود و تا کرانه هاي خليج فارس و اروندرود ادامه دارد، يکي از اماکن استقرار هم ميهنان عرب مي باشد. اين منطقه ي نسبتاً وسيع شامل شهرستان هاي خرمشهر، آبادان، شادگان، ماهشهر، اهواز، هويزه، سوسنگرد، بستان، لالي، شوش، شوشتر و جنوب دزفول مي شود. بيشترين فشردگي هم وطنان عرب زبان بين شهرستان هاي تشکيل دهنده ي استان خوزستان در پنج شهرستان مرزي دشت آزادگان، خرمشهر، آبادان، شادگان و ماهشهر است. اين نکته حائز اهميت است که در خوزستان سه گروه قومي فارس، لر و عرب حضور دارند. در نواحي شمالي بيشتر ساکنان لر هستند. در نواحي جنوبي و غربي ايران اعراب خوزستان سکنا دارند و در ساير مناطق استان، فارس زبانان ساکن هستند ( سازمان برنامه بودجه خوزستان، 1368، 3 ).

2. استان فارس:

عشاير عرب خمسه، شامل تيره هاي بزرگ شيباني و جباره مي باشند که قشلاق آن ها اطراف شهرستان هاي فسا، داراب، جهرم و رودان احمدي و ييلاق آنان در شمال بندرعباس و لار است. تيره هاي عرب باصري در منطقه سروستان و باجگاه، تيره ي کُردان در مشهد مرغاب و طايفه ي ابوبخش در شرق سده را نيز مي توان به عنوان عرب هاي ساکن در اين منطقه نام برد. نام يکي از عشاير بختياري، عرب بختياري يا عرب کمري است، که به گويشي ترکيب شده از فارسي، عربي و... سخن مي گويند ( افشار سيستاني، 1373، ج 2، 686 و 687 ).

3. استان کهگيلويه و بويراحمد:

شامل عشاير باوي در منطقه ي باشت و کوه مره سرخي است.

4. استان خراسان:

هم وطنان عرب سني مذهب ساکن شهرستان هاي تايباد و تربت جام، عشاير عرب بهلولي در خواف، عشاير خزائي و خاوري در قره زر و عشاير نادري در بيرجند و سربيشه، عرب زبانان ساکن ناحيه ي عربخانه در نهبندان و شهرستان قائنات مي باشند ( قيم، 1384، 62 ). سابقه ي سکونت آن ها در اين ناحيه به صدر اسلام بازمي گردد، هرچند گفته مي شود در دوران حکومت نادر نيز گروهي از عرب ها به اين ناحيه کوچانيده شده اند. عرب ها در اين ناحيه از قدرت و تمکن ويژه اي بر خوردار بودند که تا دهه هاي اخير نيز ادامه داشت ( جمالي، 1377 ).

5. استان هاي بوشهر و هرمزگان:

شامل ساکنان شهرستان هاي کنگان، نخل تقي، بنار، عسلويه، بندر لنگه و جزاير ايراني خليج فارس ( قشم، کيش و لاوان ) هستند.

6. استان ايلام:

شامل هم وطنان عرب ساکن نواحي شمال فکه و شهرستان موسيان است.

7. ساير مناطق و استان ها:

به دلايل مختلفي در طول تاريخ، هم وطنان عرب به ساير مناطق ايران نيز مهاجرت نموده و به صورت پراکنده زندگي مي کنند. براي نمونه، مي توان به برخي محله هاي عرب نشين تهران اشاره کرد که به علل مختلفي از جمله جنگ تحميلي و يا فعاليت هاي اقتصادي، هم ميهنان عرب به اين مناطق مهاجرت کردند و ماندگار شده اند ( قيم، 1384، 63 ).
با توجه به اينکه موطن اصلي هم وطنان عرب، استان خوزستان مي باشد، لذا در اين کتاب تمرکز مباحث بر استان خوزستان است.

طوايف و تيره ها

سازمان اجتماعي اعراب از نظر سلسله مراتب ايلي داراي تقسيماتي است؛ بيت، کوچک ترين واحد سازمان اجتماعي هم وطنان عرب خوزستاني است. حموله از مجموعه ي چند بيت تشکيل مي شود که داراي نياي مشترک هستند. عشيره مجموعه اي از چند حموله است که الزاماً همه ي افراد آن از نياي واحد نيستند، فقط هسته ي اصلي تشکيل دهنده ي عشيره که به صورت موروثي شيخ از ميان آن ها انتخاب مي شود از جد مشترک هستند. طايفه، از چند عشيره تشکيل شده است و هسته ي تشکيل دهنده آن عشايري با نياي واحد است. اما عشاير ديگر نيز مي توانند جزء اين طايفه شوند، از مجموع چند طايفه و چندين عشيره تشکيل شده است و وجود يک قبيله به معني هم خوني تمام افراد آن نيست. گاهي نيز در نتيجه ي وحدت سياسي - اجتماعي چند طايفه و عشيره، يک قبيله تشکيل مي شود. قبايل عرب خوزستان هويت خود را بيشتر حفظ کرده اند. اين قبايل در منطقه اي ميان اروندرود و خليج فارس در جنوب تا شوش در شمال خوزستان پراکنده هستند. در اينجا تنها به قبيله هاي مهم اين استان پرداخته مي شود که عبارتند از:
قبيله ي بني کعب که داراي طوايف و عشيره هاي متعددي است. اين طوايف از جزيره ي مينو، خرمشهر و شادگان در دو سوي رودخانه ي کارون تا علي بن الحسين و ادريسه و فراتر از آن تا حوالي اهواز پراکنده هستند. قبيله ي باوي که از سماغيليه تا اهواز و ويس و رزگان و موران در بخش باوي شهرستان اهواز سکونت دارند. قبيله ي آل کثير که در شهرستان اهواز مي باشند. قبيله ي بني مالک در ساحل غربي کارون ساکن هستند. قبيله ي بني طرف در دشت آزادگان در حوالي هويزه استقرار دارند. يني حروان در کناره ي کرخه و کارون و در نواحي اي از ساحل چپ گرگر در شرايف و شخه استقرار دارند. قبيله ي الخميس در ناحيه ي راموز و فلاحيه ( شادگان ) زندگي مي کنند. قبيله ي بني لام اکثراً در امتداد رود کرخه زندگي مي کنند. قبيله ي بني صالح در ناحيه ي شمال شويب به کشاورزي اشتغال دارند. قبيله ي بني تميم بين هويزه و اهواز استقرار دارند. قبيله ي سلامت در مرکز خوزستان و در مشرق آب گرگر زندگي مي کنند.
مزرعه ي اين طايفه از عشاير عرب است که پيش از اسلام در عصر ساساني از حجاز به ايران آمده و در ناحيه ي بستان و هويزه پراکنده شده اند و به دو تيره ي بزرگ ( بيت حامد ) و ( آل مؤمنين ) تقسيم شده است. طايفه ي آل بوروايه که از عراق به ايران آمده اند، در هويزه ساکن شدند. اين طايفه از چهار تيره تشکيل شده اند. طايفه ي سادات که از سه تيره تشکيل شده است: سادات فواصل، سادات جعاله و سادات موسوي جزايري، که بيشترين علما و دانشمندان خوزستان از اين طايفه هستند ( افشار سيستاني، 1366، 113- 115 ).
منبع مقاله :
باقري چوکامي، سيامک؛ (1391)، قوم عرب، تهران: اميرکبير، چاپ اول